رویین تن، آسیب ناپذیر، بی درد. قرینِ بی حسی است. و بی حسی گامِ بی صدای مرگ است. خالی شدن از حیات.
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
در تلاش برای انتقال معانی، در تکاپوی دانستن و دریافتن، ناگزیر دست می یازیم به واژگان. خیال خامی است اگر بپنداریم که واژگان مشابه مان معانی یکسانی دارند. واژگان من زنده اند، از روزی به روز دیگر، حتی از ساعتی به ساعتی دیگر هزار بالا و پایین زندگی را از سر می گذرانند. من و واژگانم با هم بزرگ می شویم، با هم می رویم زیر آفتاب و سرمست حیات می شویم. با هم دل مان می گیرد و خموده و گرفته می شویم. باری، در تکاپوی شناخت خویش به واژگان رو آورده ام
This comment has been removed by the author.
ReplyDeleteشاید که بی حیاتی همان مرگ نباشد، و آن کس که رویین تن است بی حیات است ولی در آرزوی مرک. البته می شود به این بازی کلمات ادامه داد و مرگ را چرخاند و در قاب های مختلف گنجاند
ReplyDeleteبه چگونه تعریف کردنِ واژه ی حیات وابسته است. و مرگ.
ReplyDelete