Thursday, February 28, 2013

چهارصد و نود و سه

گاهی آگاهی از محکم بودن زمین زیر پا برای نلغزیدن کافی نیست. اطمینان خاطر است آن چیزی که آدم را سر پا نگه می دارد حتی بر سست ترین زمین.

Wednesday, February 27, 2013

چهارصد و نود و دو

تیمار یعنی غم از دوش کسی برداشتن. آرام کسی بودن. با این تعریف آیا تیمارستان جایی است برای رسیدگی به روان های ناآرام و غمگین؟

Tuesday, February 26, 2013

چهارصد و نود و یک

خشک در مجاز یعنی بی حاصل. از کویر گرفته اند این مجاز را. یا شاید از ذهنِ خسته و خشک و خالی از خیال.

Monday, February 25, 2013

چهارصد و نود

گزک یعنی دستاویزی برای حمله یافتن. مثلا من با تو چه مهربانم را بازی کردن جایی که همه ببینند و بشنوند تا بعدتر یوغِ با من چه نامهربانی را بر گردنت بیندازند.

Saturday, February 23, 2013

چهارصد و هشتاد و نه

پیش داوری یعنی نگاهی که تفاوت را تاب نمی آورد و به شانه بالا انداختنی تحقیرآمیز سکوت می کند. یعنی گوشی که نمی شنود و خیالِ خود را کلامِ دیگری می پندارد.

Thursday, February 21, 2013

چهارصد و هشتاد و هشت

توهین به لغت یعنی سست و ضعیف شمردن. توهین اغلب دوسویه است. موهِن و موهَن به یک اندازه موردِ عنایت واقع می شوند.

Wednesday, February 20, 2013

چهارصد و هشتاد و هفت

حرص اشتباه گرفتن اهم و مهم است. اولویت ها را بر هم زدن. و حسرت که فرزند ناگزیر حرص است.

Tuesday, February 19, 2013

چهارصد و هشتاد و شش

خلاقیت داستان های بی پایان کودکی است که سفر کسالت بار زیر زمین را پر می کند از صدای روایتگرش.

Monday, February 18, 2013

چهارصد و هشتاد و پنج

دعوا و پرخاش یعنی دستِ پیش را گرفتن مبادا که پس بیفتی. یعنی زخم و درد را در فریاد نهان کردن.

Sunday, February 17, 2013

چهارصد و هشتاد و چهار

شرمندگی میانمایگی است. خشم و تقلای ذهنی است آگاه به خطاکاری خود و با این حال در تلاشی برای سبک کردن تاوان.

Saturday, February 16, 2013

چهارصد و هشتاد و سه

تنهایی یعنی گربه ی یک چشم پشت پنجره که به دیدن رهگذری پنجه می کشد و سرش را از میان نرده ها رد می کند و صورتش را می چسباند به پنجره در جست و جوی گرمای دستی آن سوی شیشه ها.

Friday, February 15, 2013

چهارصد و هشتاد و دو

یک جایی هست که دلهره و هراس محو می شود و به جاش امید و دلخوشی می نشیند. لحظه ای که تاریک آسمان را خط روشن افق از تاریک زمین جدا می کند. نقطه ی عطف است جایی که تغییرات جهتشان عکس می شود.

Thursday, February 14, 2013

چهارصد و هشتاد و یک

نوشتار یعنی تلاشی برای ماندگار کردنِ بخشِ کوچکی از ارتباطِ انسانی. یعنی تصویر کردنِ دنیای هزار بُعدِ صدا و لحن و تماس و حرکت و نگاه بر سطحِ یک کاغذ یا بر حافظه ی تکنولوژیک عصر برای آن ها که نبودند و ندیدند و نشنیدند...

Wednesday, February 13, 2013

چهارصد و هشتاد

امید یعنی اژدهای بخت که به انبوه مشکلات و ناتمام ها نگاه می کند و بعد برمی گردد و چشمکی می زند و پرسشت که آخر چه طور را غرق می کند در قهقهه ی شادمانه اش.

Tuesday, February 12, 2013

چهارصد و هفتاد و نه

 آستانه مرزی باریک است. میان خستگی روز و آرام خانه مثلا. یا میان آرام و انفجار ناشی از شوخی ای بیجا.

Monday, February 11, 2013

چهارصد و هفتاد و هشت

خلاقیت نیاز آدم است برای بر جای گذاشتن ردی. تلاش آدم است برای خدایی کردن. برای گریز از بیهودگی.

Sunday, February 10, 2013

چهارصد و هفتاد و هفت

کودکی در هم آمیختگی معصومیت است با بی مسیولیتی.

Monday, February 4, 2013

چهارصد و هفتاد و شش

نشانه یعنی دلیل. دلیل یعنی راهنما. یعنی آنچه در دل رازی دارد. ناگفته ای در میان سطور. برای آنکه می خواهد. می خواهد ببیند. رد خیال است در وقایع.

پس نوشت. تا آخر هفته می روم مرخصی. تا شنبه.

Saturday, February 2, 2013

چهارصد و هفتاد و پنج

عشق در خداحافظی معنا می شود. در احترامی که برای حق رفتن دیگری قایل می شویم. برای تصمیمش که کی و چه طور و کجا.

Friday, February 1, 2013

چهارصد و هفتاد و چهار

آزادی تصویر بیرونی است. همین که قفسی که به چشم بیاید در بر نگیردت آزادی. آزادگی حال درونی است توی کوچک ترین قفس حتی.