Sunday, June 30, 2013

پانصد و شصت و یک

مرگ تراژدی نیست. بی موقعی است که امان می برد. غافلگیری است که نفس را بند می آورد. اشتباهی بودن است زمان و مکانی که نباید. تراژدی.

Friday, June 28, 2013

پانصد و شصت

خاطره یک نوای موسیقی است که عالم و آدم را بخار می کند و خیالِ روزگاری دیگر را می آورد. عطرِ خوش چایی است که آدم را می برد به میانه ی یک گپ و گفت.

Thursday, June 27, 2013

پانصد و پنجاه و نه

حالِ کسی که یک روز صبح بیدار می شود در دنیایی دیگر. مواجهه با تغییری عظیم یا آرزویی بزرگ. حیرانی.

Wednesday, June 26, 2013

پانصد و پنجاه و هشت

بهانه نیست، بخشش هم معادلِ تضعیف و تحقیر نیست. فهمیدن است. جایی در پسِ ذهن داشتنِ گوشه ی های دیگرِ این کرباسی که بشریت است.

دیشب اینترنت نداشتم. این هم حتی بهانه نیست. حتی در قرنِ بیست و یکم.

Monday, June 24, 2013

پانصد و پنجاه و هفت

جنگ فقط کشتار و کشورگشایی نیست. جنگ آزار دادنِ آگاهانه است. می خواهد به کلام باشد، یا سلاح. تحریک کردنِ دیگری است به نفرت.

Sunday, June 23, 2013

پانصد و پنجاه و شش

روراستی و صداقت لطف است، نه به دیگری، به خود. باری است پنهان شدن، هراس از هستی و به بیراهه کشاندن تخیل.

Saturday, June 22, 2013

پانصد و پنجاه و پنج

کیمیا همین خوشی های کوچک است، تک جمله های از ته دل. رضایت های ساده. آن یک قدمی که آدم بر می دارد به عقب تا تمامیتِ حاصل را ببیند. آن حسِ فتبارک.

Friday, June 21, 2013

پانصد و پنجاه و چهار

نشسته یک جا، منتظرِ معجزه. معجزه نشانِ توانمندی نیست که. آیه ی عجز است. توپ را از زمین خود بیرون انداختن. ناامیدی است در لباسِ امید.

Thursday, June 20, 2013

پانصد و پنجاه و سه

اسمش را بگذار انرژی منفی، نفوسِ بد، چشمِ بد، قانونِ مورفی. وقتی در میانه ی کاری ناگاه سدی علم می شود برابرِ آدم. یأس است که آدم را زمین گیر می کند. نومیدی.

Wednesday, June 19, 2013

پانصد و پنجاه و دو

اعتماد به نفس. همین حرف های کوچک. همین قهقهه های سرخوش به طعنه ها. همین هاست که آدم را پارانویید معکوس می کند. که باورش باشد که عالم و آدم نقشه می چینند که شاد کنندش.

Monday, June 17, 2013

پانصد و پنجاه و یک

خسته یعنی مجروح و آسیب دیده. بیهودگی آسیبِ ذهن است. ناکامی و تلاش های بی سرانجامِ منتهی به نومیدی. خسته می شود آدم. امید که باشد خستگی نمی ماند.

پس نوشت. اینترنت نداشتم دیشب. دیر شد.

Sunday, June 16, 2013

پانصد و پنجاه

تحمل یعنی کژدار و مریز زندگی می کنیم. یعنی از ترس اینکه اگر بگذریم خالی بماند دنیامان، می مانیم و جگرمان را گاز می زنیم و ارزشگذاری هم می کنیم که اصلا همین درست است.

Saturday, June 15, 2013

پانصد و چهل و نه

پیش بینی ناپذیری خصیصه ی زندگی است. هراس و امید هر دو فرزندش اند. آدم گاهی برای از چیرگی بر فرزندِ ناخلف، پدر را می کشد. امید هم اما فدا می شود این میان.

Friday, June 14, 2013

پانصد و چهل و هشت

هزار و یک کارِ موازی، حواسِ تقسیم شده، حوصله ی تکه پاره. تعویق قاتلِ شوق است.

Thursday, June 13, 2013

پانصد و چهل و هفت

مثلِ شب بیداری و پاشویه ی مُرده. مثلِ کوبیدنِ آب در هاون. یا حوض به غربال خالی کردن: بیهوده.

Wednesday, June 12, 2013

پانصد و چهل و شش

یأس زمین می زند آدم را. عمر را تلف می کند در پیِ فرصتِ بی خدشه و زمانِ کافی. در پیِ راه مطمئن و بی خطر. درد همه جا هست. هراس و خطر هم. یأس تصمیم است اما. اراده ی بیراه رفته.

Tuesday, June 11, 2013

پانصد و چهل و پنج

خشمی که ازشگفتی و سردرگمی سر بر می آورد. یا شماتتی که ازترسِ فروخورده زاده می شود مثلا. درکِ متقابل یعنی احساسات را به هیولایی هزار چهره بدل نکردن.

Monday, June 10, 2013

پانصد و چهل و چهار

از آگاهیِ نصفه نیمه آب می خورد. از خبرهای شاید و مبادا. از تماس های بی خداحافظی. از نامه های سربسته. نگرانی، حالِ ناخوشِ گوش به زنگی.

Sunday, June 9, 2013

پانصد و چهل و سه

بیگانه پنداریِ دیگری است. دامنِ خود را پاک تر از دیگری دیدن بدون نگاه به مسیرها، بدون در نظر گرفتنِ نقطه ی شروع. قضاوت.

Saturday, June 8, 2013

پانصد و چهل و دو

کلافه رشته های به هم تابیده است، انبوهیِ در هم پیوسته ای است که ساده می شود گم شد درش. سرگشتگی است در هزارتوی خویش.

Friday, June 7, 2013

پانصد و چهل و یک

عدالت، امیدِ انتزاعیِ بشر است به دیوان. قضاوتِ دیگری، یک سویه به قاضی رفتن است. به دفاعیه هم ربط ندارد. زندگیِ دیگری نزیسته، قضاوت سویِ دیگری ندارد.

Thursday, June 6, 2013

پانصد و چهل

امید بستن است به دیگری. حواله کردنِ مسئولیت به کسی دیگر به امید استراحت. خوابیدن است در قفس. حماقت.

Wednesday, June 5, 2013

پانصد و سی و نه

واکنشِ آدمی است به زیادگی ها. خوشی یا سختی؛ از سر که گذشت توفیر نمی کند. دلزدگی همین نزدیک هاست.

Tuesday, June 4, 2013

پانصد و سی و هشت

ترس، زندانِ رویاهای آدم است. سقفی کوتاه بر سرِ آرزوها. مباداهایی که اراده را به بند می کشند.

Monday, June 3, 2013

پانصد و سی و هفت

حساسیت، وزنِ کلام است. به گوینده اش ربط دارد. به خاطراتِ بی ربط و باربط. به حال و روزِ آدمی و به گپ و گفت های پیش و پس.

Sunday, June 2, 2013

پانصد و سی و شش

دردِ دل قصه ای است که عمده اش واقع شده در زندگی. تعبیری از زندگی است برای تحمل پذیر کردنِ بار.

Saturday, June 1, 2013

پانصد و سی و پنج

انگولک کردن احساسات، بازیچه گرفتنِ عواطف، چنگ زدن به غددِ اشکیِ مخاطب بی منطقِ روایی. نمی دانم به چه واژه ای وصف می شود.