Saturday, April 13, 2013

پانصد و شانزده

آیش یعنی کشت یک بخش از دو بخش زمین را به سال دیگر گذاشتن برای قوتِ خاک. ذهنِ آدم هم بی بار می شود گاهی. آیش می خواهد.

پی نوشت. برای یک ماه می خواهم اینجا ننویسم.

Friday, April 12, 2013

پانصد و پانزده

آخرِ هفته یعنی سرمستیِ ترکِ اتاقی برای دو روز و پشتِ در رها کردنِ دلهره ها و نگرانی ها.

Thursday, April 11, 2013

پانصد و چهارده

بی تابی یعنی وقتی چیزی مطلوب است در حدِّ ضرور، دور از دست است ولی. یا نزدیک است آن قدر که سرانگشتان لمسش می کند اما نه بیشتر.

Wednesday, April 10, 2013

پانصد و سیزده

ترس تصمیمی است که آدم در مواجهه با ناشناخته می گیرد. به قولی بزرگترین گناه. گناه خودش اما ابزاری است برای آفریدنِ ترس.

Tuesday, April 9, 2013

پانصد و دوازده

استفراغ یعنی فراغت طلبیدن. دردی را بیرون ریختن مثلا. یا طوفانی را از سر گذراندن. 

Monday, April 8, 2013

پانصد و یازده

یک روز، یک ماه، یک سال یا اصلا ده سال، گذشته است. اثرش اما هست. اینجا و الان. خاطره است آن ردِّ بر جای مانده. تجربه مثلا.

Wednesday, April 3, 2013

پانصد و ده

ماجرا قصه ای است که آدم زندگی می کند. لحظه هایی است که بعدتر با شوق و هیجان روایت شان می کند.

تا دوشنبه نیستم.

Tuesday, April 2, 2013

پانصد و نه

استعداد در لغت یعنی آماده شدن. یا ظرفیت و گنجایش یا مثلا ذوق و قریحه. این طور نیست که باشد و ثمر بدهد خود به خود. کشف می خواهد. جسارت می خواهد و خطر کردن. و پایمردی.

Monday, April 1, 2013

پانصد و هشت

دیر به ساعت و دقیقه نیست. دیر آن لحظه ی تاسف است که بر آنچه بر نخواهد گشت، بر آنچه جبران نخواهد شد. بر گذشته ی ناگزیر.