Tuesday, July 31, 2012

سیصد و بیست و دو

تفاوتِ ظریفی هست میانِ سردرگمی و سرگردانی. این یکی درونی است و آن یکی را هر رهرویی ممکن است تجربه کند، چه سفرش به درون باشد و چه هجرت.

Monday, July 30, 2012

سیصد و بیست و یک

بیچارگی تلاشِ آدم است برای از سر باز کردن، برای دست برداشتن، برای یأس. بهانه ای است که آدمی را از امید، از زندگی باز می دارد.

Sunday, July 29, 2012

سیصد و بیست

مرگ از کار افتادنِ تن نیست. مرگ سوختنِ تمامیِ رویاهاست بی آنکه امیدی یا آرزویی جوانه بزند از خاکسترشان. بددلی و یأس است که به اشتباه واقع بینی پنداشته می شود.

Saturday, July 28, 2012

سیصد و نوزده

آقای بولگاکف جُبن را می گفت که بزرگترین گناه است. آنچه پرهیز از آن شایسته است.

Friday, July 27, 2012

سیصد و هیجده

منش یک حرکت یا یک کلام نیست. عمل ها و عکس العمل ها همه، آب خورِشان همان است. منش. این می شود که یک برخورد از یک نفر بر دل می نشیند و از دیگری بیجا می نماید.

Thursday, July 26, 2012

سیصد و هفده

معذرت خواهی یعنی خود را به توجیه تبرئه نکردن. یعنی اندک خطای خویش را در قیاس با انبوهِ کاستی های جهان ناچیز نپنداشتن که این سیلاب از همین اندک ها آب می خورد.

Wednesday, July 25, 2012

سیصد و شانزده

واژه ابزارِ ارتباط است. و با این حال هر واژه یگانگیِ هر انسان را در خود دارد. واژه مرزِ باریکِ میانِ عزلت و همراهی است. پرده ای موهوم میانِ درک و سوءِ تفاهم.

Tuesday, July 24, 2012

سیصد و پانزده

به فالِ نیک گرفتن یعنی راه دادن به خوش بینِ درون که هم نشینِ واقع بین شود. یعنی بی تفاوت نگذشتن از بهانه های ساده ی شادمانی.

Monday, July 23, 2012

سیصد و چهارده

تأخیر یعنی کاری را پشتِ گوش انداختن. یعنی اهمّی یافتن. که هر مهمی اهمی دارد. و گاهی ذهن است که به بازی می گیرد اولویت ها را.

Sunday, July 22, 2012

سیصد و سیزده

طعنه دامنِ تنگ و کفشِ پاشنه بلند است به پای او که ما را به تحقیر دخترانه می دید و اداهای غیورمردان بازیِ هر روزه اش بود.

Saturday, July 21, 2012

سیصد و دوازده

عمر زمانی نیست که بر آدم می گذرد. گذرِ آدم است. آدمی را رفتن و باز رفتن و دیدن هاست که عمر می بخشد. سفرهای ذهن. سفرهای تن.

Friday, July 20, 2012

سیصد و یازده

پشیمانی از جنسِ تردید است. تردیدِ بعد از عمل. مقایسه ی قصه های محتمل، با واقعِ اکنون. شاید با هست. و هست هیچ وقت به بی نقصیِ قصه و شاید نمی شود.

Thursday, July 19, 2012

سیصد و ده

بی قراری یعنی حرف زدن با یکی و فکر کردن به کاری دیگر، انجام دادنِ کاری و فکر کردن به رفتن به جایی، رفتن به جایی و فکر کردن به حرف های ناتمام. بی قراری یعنی پرش، یعنی ناتمام های پی در پی.

Wednesday, July 18, 2012

سیصد و نه

دوست داشتن یعنی اعتماد، یعنی در را باز کردن، پرده ها را کنار زدن، نترسیدن.

Tuesday, July 17, 2012

سیصد و هشت

توقع یعنی امید را واقع پنداشتن. ارجحیتِ آرزو بر هست. یعنی نشناختن. نفهمیدن. ناشناخته را به زنجیرِ شناختِ معوجِ خویش به بند کشیدن.

Monday, July 16, 2012

سیصد و هفت

خوشبختی یعنی دیدنِ جوششِ شادی در هر حرکتش، هر واژه ای که بر لبش می آید، در هر نگاهش.

Saturday, July 7, 2012

سیصد و شش

رفاقت یعنی نگاه کردن به عمقِ چشم ها و اندوه را و خشم را و جتی نفرت را دیدن و پیمان بستن با خود برای درنوردیدنِ دورترین کرانه ها تا که زندگی برگردد به این چشم ها.
***
سکوت تا هشت روز دیگر...

Friday, July 6, 2012

سیصد و پنج

دانش حاصلِ استدلال است، استنتاج و منطق. آدمی اما تمام منطق و دلالت نیست. باور دستگیرِ آن پاره از آدمی می شود.

Thursday, July 5, 2012

سیصد و چهار

تردید یعنی مبارزه ی امید با یأس. کلنجارِ شهامت با هراس.

Wednesday, July 4, 2012

سیصد و سه

بازی ورای تفریح است و لحظه های خوشِ رهایی کودکِ اسیر. بازی همین تهدیدهای هرروزه و دل نگرانی های هر لحظه است. همین تعاملاتِ هرروزه. هر کلام و هر حرکت تاسی است که انداخته می شود به امیدِ شِشِ زندگی.

Tuesday, July 3, 2012

سیصد و دو

تمسخر خشونتِ توسری خورده است. ریشخند، انتقامِ پَست است. طعنه، تعاملِ آمیخته به خشونت. تظاهری است به تمدن و فرهنگِ عدمِ خشونت، در اوجِ خشونت.

Monday, July 2, 2012

سیصد و یک

تنبلی یعنی یک بار تلاش. در دل و شاید حتی ناآگاهانه آرزو کردن برای شکست. و سرخوشانه شکست را بهانه کردن برای رها کردن.

Sunday, July 1, 2012

سیصد

پشتگرمی یعنی صدای پشت تلفن که می گوید تعارف که نداریم ما با هم و می دانی که از تهِ دل است.