Monday, October 29, 2012

سیصد و نود و نه

چالش یعنی زندگی که می رود ورای توانِ شناخته تا آدمی ناشناخته اش را دریابد. به اختیار یا به بازیِ زندگی، چالش آنجا شروع می شود که بازگشتی در کار نیست.

Sunday, October 28, 2012

سیصد و نود و هشت

حافظه معدنِ لحظه های گذشته است. واژه ها و تصاویر. یک جرقه کافی است برای یافتن یا بازیافتنِ تونلی از یادهای فراموش شده.

Saturday, October 27, 2012

سیصد و نود و هفت

واقع بینی یعنی پایان دادن به تلاشِ متظاهرانه ی پر از خستگی با خواب.

Friday, October 26, 2012

سیصد و نود و شش

سوال اگر جواب داشته باشد سوال نیست. مقدمه است. جواب نقطه ای است که جانشینِ پیچ و خمِ علامتِ سوال می شود. هستیِ سوال به جست و جو است. به شوقِ کشف. به ندانستن های آگاهانه.

Thursday, October 25, 2012

سیصد و نود و پنج

قدردانی یعنی پاسخی لطف آمیز به هر کوچک ترین نشانه ی شوق و ملاطفت.

Wednesday, October 24, 2012

سیصد و نود و چهار

سکوتِ آدمی است با خودش، دروغ های در لفافه ی کتمان است. سکوت برف است و می شود سر فرو برد درش و ندید و نشنید، خوابید. مُرد.

Tuesday, October 23, 2012

سیصد و نود و سه

صمیمیت یعنی رفاقتی آمیخته به شراکت در رازهای کوچک و شادی های بزرگ.

Monday, October 22, 2012

سیصد و نود و دو

آزادی که به قفسی که آدم را در بر گرفته نیست. قفس همیشه است. زمان. مکان. آزادی در دلِ آدم است. در ذهنش. خیالی است که پر می کشد، فکری است که دیوارهای آموزه های سالیان را در می نوردد. بی مکان می شود. بی زمان.

Monday, October 15, 2012

سیصد و نود و یک

وقفه مرگ نیست. آرام گرفتن است در میانه ی هیاهو. چندی فاصله گرفتن. ذهنِ متلاطم را به سکوت تسلی دادن.

یک هفته وقفه. نیازم به سکوت.

Sunday, October 14, 2012

سیصد و نود

هماهنگی یعنی مهارتِ اشارات را خواندن. حاصلِ تمرین است. نگاهی تیزبین می خواهد و حساسیتی برآمده از توجه.

Saturday, October 13, 2012

سیصد و هشتاد و نه

نفرت، همین نفهمیدن های قدیمی است. باورِ اینکه درکی حاصل نخواهد شد. سفت و سخت چسبیدن به زاویه ی دیدِ خود.

Friday, October 12, 2012

سیصد و هشتاد و هشت

قیاس سنجش است. سنجش چیزی بر مبنای چیزی دیگر. مناسبت میان شان ضرور است. مع الفارق است اگر آدمی را بخواهیم قیاس کنیم با آدمی دیگر.

Thursday, October 11, 2012

سیصد و هشتاد و هفت

محبت ساده است. دلی است که می گیرد وقتی که تلاش می کند غم و خستگی دیگری را پاک کند اما نمی تواند آن طور که می خواهد.

Wednesday, October 10, 2012

سیصد و هشتاد و شش

دلگرمی یعنی حضورِ کسی که در روزهای سرما و سستی، گرما و شور و شوق بریزد در دلِ آدم.

Tuesday, October 9, 2012

سیصد و هشتاد و پنج

مبارک یعنی خوش ورای انتظار. انتظار که نباشد، هر نفس مبارک است؛ خجسته، بی هیچ سرخوردگی.

Monday, October 8, 2012

سیصد و هشتاد و چهار

اعتماد یعنی شریکِ ناگفته ها دانستن. در دایره ی نگفتنی ها راه دادن. دایره ی سکوت و اشارات. دایره اما وقتی در هم شکست مرزی نمی ماند میان درون و بیرون.

Sunday, October 7, 2012

سیصد و هشتاد و سه

نگرانی های پیش از موعد چیست جز واقع پنداشتنِ قصه بافیِ ذهن؟ پیش داوری است. همان که اغلب به احتیاط برچسب می خورد یا عقلِ سلیم.

Saturday, October 6, 2012

سیصد و هشتاد و دو

فعالیتِ مفید که فقط درس و پژوهش نیست. یک وقت هایی تمامِ روز می گذرد به گپ و گفت های به تعویق افتاده. مفید را احساسِ رضایتِ آخرِ شب تعریف می کند وقتی که قبل از خواب به روزت فکر می کنی.

Friday, October 5, 2012

سیصد و هشتاد و یک

گپ و گفت یعنی کمر راست کردن. به کلام بار را سبک کردن. بار زمان را. بار زمانه را.

Thursday, October 4, 2012

سیصد و هشتاد

اخلاق در تجرید ساده است. وقتی تمام جزییات می شوند زواید قابل حذف. اخلاق اما تردید است. آگاهی به این تردید.

Wednesday, October 3, 2012

سیصد و هفتاد و نه

تشویق، شوق را با شوق جمع زدن است. ضرب کردن اشتیاق تو است در من. به سادگیِ یک کلامِ به موقع یا فشارِ مؤیِد دستی بر شانه.

Tuesday, October 2, 2012

سیصد و هفتاد و هشت

آسایش، خیالِ آدم است که از زیرِ بارِ دغدغه ها خودش را خلاص می کند.

Monday, October 1, 2012

سیصد و هفتاد و هفت

خسته یعنی پایانِ یک روزِ طولانی و ملامت شدن برای خطای ناکرده.