Wednesday, July 31, 2013

پانصد و هشتاد و سه

شوقِ شروع کردن از نو. هیجانِ باز کردنِ یک دفترِ جدید و نوشتنِ اولین واژه. شورِ شنیدنِ اولین آوا. امید است به عاری ماندن از اشتباه تا دورتر، تا دیرتر.

Tuesday, July 30, 2013

پانصد و هشتاد و دو

یگانگی در خود عزلتی دارد. در بی همتایی تنهایی هست. و نوع بشر را یگانگی ای هست و عزلتی: فردیت.

Monday, July 29, 2013

پانصد و هشتاد و یک

نامعلوم را هم می شود به لباسِ فرخنده ی شگفتی و زندگی در آورد و هم می شود ردای شومی بر تنش کشید. روحیه همان لباس است.

Sunday, July 28, 2013

پانصد و هشتاد

تعارف بلای رفاقت است. در خطِ احتیاط راندن است، آن قدر آهسته که گاهی مرگ می آورد. دلزدگی و فراموشی.

Saturday, July 27, 2013

پانصد و هفتاد و نه

ورای شوقِ لحظه ای را دیدن. سبک سنگین کردنِ هزینه و برآمد. واقع بینی در تقابلِ امید نیست. حصار هم نیست. تو بگیر عصای دست، توی سنگلاخِ نامنتظر.

Friday, July 26, 2013

پانصد و هفتاد و هشت

بی خانمانی است که به وجود آدم های نزدیک بدل می شود به میهمانی. آدم ها گاهی واژه های نامربوط را به هم گره می زنند.

Tuesday, July 23, 2013

پانصد و هفتاد و هفت

مرزِ میانِ کنش و واکنش. آن لحظه ی درنگ و تعلیق. آن جا که شاید، می شود. که امکان، هست می شود. آستانه.

Monday, July 22, 2013

پانصد و هفتاد و شش

جهنم، هزارتوی ذهنِ آشفته است. نه امانی، نه گریزی.گناه و ملامتِ ناگزیری است که می پیچد به هم و اسیر می کند.

Monday, July 15, 2013

پانصد و هفتاد و پنج

دنیای مجازی یعنی همین میدانچه ای است که ذهنِ یکی عطسه می کند و ساعتی بعدش جماعتی سرماخورده ی آن عطسه است. مجاز در فرهنگِ دهخدا، رهگذار است.

پس نوشت. یک چندی می روم یک جایی که نه اینترنت باشد نه تلفن. مرخصی از هیاهو. تا دوشنبه.

Sunday, July 14, 2013

پانصد و هفتاد و چهار

از بازی های ذهنِ آدمی است که بیزاری از خویش را زیرِ نامِ عشق پنهان می کند. فرار از تنهایی نیست. راه دادنِ دیگری است به عریانِ درون، برای شریک شدن در شوقِ بودن. شوقی باید باشد اما و ملاطفتی به خود.

Friday, July 12, 2013

پانصد و هفتاد و سه

امانِ آدم را می برد. عادت کردن و ناامید شدن از آفرینشِ دوباره. بی تفاوتی مرگ است.

Thursday, July 11, 2013

پانصد و هفتاد و دو

انفعال همین کاسه ی چه کنمی است که به دست می گیرد، همین بیهوده چرخیدن ها و ملامت ها و نشستن به امیدِ منجی و قهرمانی که زندگی را و دنیا را از این رو به آن رو کند.

Wednesday, July 10, 2013

پانصد و هفتاد و یک

همان تلاش برای نزدیک شدن، برای فهمیدن. برای کنار زدنِ برچسب های ساده انگاری و دیدنِ تمامیتِ زندگی هرچند ناممکن. همان تلاش و تقلاست رفاقت.

Tuesday, July 9, 2013

پانصد و هفتاد

تلخی می رود به لباسِ واقع بینی و گریبانِ امید را می گیرد. دلهره.

Monday, July 8, 2013

پانصد و شصت و نه

مثل برف روی هم می نشیند و انبوهی می شود. شب و روز می گذرد و سخت و سنگ می شود. تیشه می خواهد یا آفتابِ گرم. کلام تیز می شود و شانه ای می خواهد برای اشک های درد. دلخوری.

Sunday, July 7, 2013

پانصد و شصت و هشت

شک ابزاری است برای فائق آمدن بر یقینِ بی سبب. برای تضعیفِ تعصب. برای بازآفرینیِ جهانِ کهن، در انداختنِ طرحی نو.

Saturday, July 6, 2013

پانصد و شصت و هفت

هزینه ای است که می پردازیم برای به دست آوردن. نمی شود گرفت و نداد. دریغ کردن ندارد. بها ندادن خود هزینه بر است. اصلِ بقا.

Friday, July 5, 2013

پانصد و شصت و شش

غبطه، رشکِ بدونِ بخل است. آرزومندی است. شوق است به بهبود. بخل ورزی که بیاید به میان می شود حسادت. مرزی باریک است میان شان.

Thursday, July 4, 2013

پانصد و شصت و پنج

سرک کشیدن به گوشه های دیگران، نور انداختن به اتاق های تاریک شان و سوزاندنِ تمامیِ خاطرات، مثلِ فیلم های نور دیده. فضولی.

Wednesday, July 3, 2013

پانصد و شصت و چهار

نامعلومی را یک کاسه کن با بدبینی، با اطلاعاتِ ناقص، با چشمانِ نیمه بسته و گوش های نیمه بسته و صداهای مبهمِ پشتِ دیوار، می شود دلهره.

Tuesday, July 2, 2013

پانصد و شصت و سه

آدم را می برد بیرون از ورطه ی حس و ادراک، نادیده گرفتنِ دیگران. دنیای کوچکی آفریدن که دیگرانش نقشِ بر دیوارند. زندگی در حباب. جنون.

Monday, July 1, 2013

پانصد و شصت و دو

استراحت لغتش طلب دارد. تمنا. آسایش جستن است. نیاز است. مرزی مشکوک بین استراحت و آسایش.