بازی ورای تفریح است و لحظه های خوشِ رهایی کودکِ اسیر. بازی همین تهدیدهای هرروزه و دل نگرانی های هر لحظه است. همین تعاملاتِ هرروزه. هر کلام و هر حرکت تاسی است که انداخته می شود به امیدِ شِشِ زندگی.
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
در تلاش برای انتقال معانی، در تکاپوی دانستن و دریافتن، ناگزیر دست می یازیم به واژگان. خیال خامی است اگر بپنداریم که واژگان مشابه مان معانی یکسانی دارند. واژگان من زنده اند، از روزی به روز دیگر، حتی از ساعتی به ساعتی دیگر هزار بالا و پایین زندگی را از سر می گذرانند. من و واژگانم با هم بزرگ می شویم، با هم می رویم زیر آفتاب و سرمست حیات می شویم. با هم دل مان می گیرد و خموده و گرفته می شویم. باری، در تکاپوی شناخت خویش به واژگان رو آورده ام
No comments:
Post a Comment