Sunday, September 1, 2013

ششصد و دوازده

دردِ نامنتظرِ استخوانی که سال ها پیش شکسته. دردی قدیمی و آشنا. مثلِ بوی کنده ی توی اجاق و غباری که کمرِ شکسته اش در اتاق به پا می کند و سرفه های بعدش. آشنایی همیشه به خوشی نیست. گاهی هم به هراس است. یا درد.

No comments:

Post a Comment