تشریک یعنی هنباز کردن. در شراکت رازی است. یک را بینِ دو تقسیم کن. گاهی به جای نیم، مضاعف می شود.
Saturday, March 31, 2012
Friday, March 30, 2012
دویست و بیست و یک
تعادل یعنی شب که می آید پس از روز روز که می دمد در انتهای تاریکیِ شب. یعنی استراحتی پسِ تقلا. و تکاپویی پسِ آرمیدن.
Thursday, March 29, 2012
دویست و بیست
تنهایی گوش دادن به نغمه ای است که در هیاهوی روزمرگی ها راهی برای شنیده شدن نمی یابد.
Wednesday, March 28, 2012
دویست و نوزده
تدریج نامی است که بر عدمِ حساسیت مان به تغییرات می گذاریم. برای فراموش کردنِ جزئیات، زیرِ سایه ی نهایتِ امر.
Tuesday, March 27, 2012
دویست و هیجده
رضایت لبخندی است که نه روی لب ها، نه توی چشم ها، که در بند بندِ وجودِ آدم می نشیند. آرامشی که در وجنات آدم نهان است.
Monday, March 26, 2012
دویست و هفده
مستی به تعبیرِ دهخدا غلبه ی سرور است بر عقل. در قاموسِ من اما مستی و سرمستی همپاییِ سرور و عقل است. درایتِ محض است. رهایی است.
Sunday, March 25, 2012
دویست و شانزده
تغییر یعنی آنچه قبلا بوده و دیگر نیست یا آنچه نیوده و هست شده. تنهاقضی هست در ذاتِ مکررِ تغییر. تنها مکرری که بوده و هست و خواهد بود.
Saturday, March 24, 2012
دویست و پانزده
دوست داشتن با نزدیک بودن فرق دارد. می شود دوست داشت کسی را، از جان و دل. و با این حال، گوشه هایی از زندگی را دور از او نگاه داشت. مایه ی قوتِ دوست داشتن است. دوست داشتنِ بی اسارت.
Friday, March 23, 2012
دویست و چهارده
فراموشی حاصلِ عادت است. روزمرگی و عادت فراموشی می آورد. فراموشی، عادت را می شکند. روزمرگی را هم.
Thursday, March 22, 2012
دویست و سیزده
زندگی دست و پنجه نرم کردن است نه با دنیا یا زمانه. که با خود، با ترس های نهان، با نفرت های رخ در نقاب کشیده.
Wednesday, March 21, 2012
دویست و دوازده
درد فریادِ تن است برای جلبِ توجه. برای ابرازِ زندگی.
Tuesday, March 20, 2012
دویست و یازده
ملال، به ستوه آمدن است. بیزاری از آنچه هست یا دلتنگی برای آنچه نیست، دیگر نیست.
Monday, March 19, 2012
دویست و ده
خستگی به هم خوردگیِ دلی جویای تغییر است از مکررات. خستگی نازک شدنِ امید است. تاریکیِ سیالی است که آرام آرام از قوزکِ پا بالا می آید تا می رسد به سینه و گردن و حتی بالاتر. که امید را در خود محو می کند.
Sunday, March 18, 2012
دویست و نه
دیگران یعنی کسانی بیگانه با تمامیتِ یک انسان. همه ی آدم ها را شامل می شود. حتی گاهی خودِ انسان.
Saturday, March 17, 2012
دویست و هشت
تفاوتی هست میانِ حسِ گناه و احساسِ مسئولیت. گناه از قضاوتِ دیگران آب می خورد. مسئولیت تصمیمی فردی است.
Friday, March 16, 2012
دویست و هفت
بخشش فراموشی نیست. به یاد آوردن است، با جزئیات. دیدنِ آدمی، خطاهاش و اجتناب ناپذیری شان. لبخندِ آرامی است که می آید به لب. خانه می کند می کند در چشم.
Thursday, March 15, 2012
دویست و شش
پیچیدگی تمایلِ آدمی است به رازآلود بودن. دور از ذهن و شگفت.
Wednesday, March 14, 2012
دویست و پنج
ویرانی ناگهانی که باشد حیرت است و ناباوری، تدریجی اش اما بسته به عمقِ وابستگی، یا شکنجه است یا عادت و فراموشی.
Tuesday, March 13, 2012
دویست و چهار
اعتماد رهایی است. از ترس. از احساسِ ضعف. باور است به توانایی های خود.
Monday, March 12, 2012
دویست و سه
قرار یعنی آرام گرفتن. یعنی ثبات. ریشه دواندن. بهار به بهار سبز شدن. زمستان را محکم و متین گذراندن. حرکت اما از بی قراری است.
Sunday, March 11, 2012
دویست و دو
رنج را می گویند که لازمه ی یافتنِ گنج است. رنج یعنی چه؟ راهی که طی می شود و دشواری هاش مگر جز گنج است؟ و رنج آیا چیزی جز ناتوانی های آدمی و نا امیدی هاش؟
Saturday, March 10, 2012
دویست و یک
خیانت فریبی است در پاسخِ اعتماد. ضربتی که از دری وارد می شود که خود گشوده ای. همتِ عالی می طلبد، باز کردنِ دوباره ی در.
Friday, March 9, 2012
دویست
قدردانی یعنی نگاه کردن به راهِ طی شده و به یاد آوردنِ تمامیِ کمک های آگاهانه. و ناآگاهانه حتی.
Thursday, March 8, 2012
صد و نود و نه
اسارت ربطی به فاصله ی دیوارهایی که دور آدم اند ندارد. بندی است در ذهنِ آدمی. منعی ناپیدا. وگرنه درونِ یک سلولِ انفرادی هم می شود موتزارت را همراه برد* و تنگی و تنهایی را به سخره گرفت.
* اشارتی به یکی از لحظه های نابِ فیلمِ رهایی از شاوشنک
Wednesday, March 7, 2012
صد و نود و هشت
خیال پنجره ای است که ذهن باز می کند وقتی که هوای تازه می خواهد.
Tuesday, March 6, 2012
صد و نود و هفت
خاطره نامی است که بر گذشته ی محوی می نهیم که تلخی هاش در چین و شکنِ گذرِ زمان مستهلک شده.
Monday, March 5, 2012
صد و نود و شش
عجز توجیه ذهن است برای کاهلی. برای نخواستن. برای ترسان پا پس کشیدن. ناتوانی یعنی چه؟ ناممکن چیست؟
Sunday, March 4, 2012
صد و نود و پنج
ارتباط یعنی تلاقی دادنِ دو هستی، مبادله ی خوشی ها، پیروزی ها، دلگرمی ها و نیز اندوه ها. یعنی روایاتِ متقاطع.
Saturday, March 3, 2012
صد و نود و چهار
نقاب که همیشه پوسته ای بر چهره نیست. گاهی عملی است که پنهان می کندت. مثل خرد کردنِ پیاز وقتی دلت گرفته اما نمی خواهی برای کسی توضیح بدهی اشکهات را. نامحسوس. فریبنده.
Friday, March 2, 2012
صد و نود و سه
آواره، سرگردان، در بِدَر و غریب نامی است که سفرنکرده بر مسافر می نهد. بر ماجراجو.
Thursday, March 1, 2012
صد و نود و دو
خستگی نه در تن که در روانِ آدمی است. جراحاتِ روح گاهی شدیدتر از پا می اندازند آدم را.
Subscribe to:
Posts (Atom)