Saturday, June 30, 2012

دویست و نود و نه

کینه یعنی بغضی که مجالِ اشک شدن نیافته، سکوتی که مجالِ فریاد شدن نداشته، دردی که به رسمیت شناخته نشده. یعنی دست به دست دادنِ مغلوب ها و چیرگی شان.

Friday, June 29, 2012

دویست و نود و هشت

سعادت یعنی عطرِ یک هلوی خنک در یک بعد از ظهرِ گرمِ تابستان.

Tuesday, June 26, 2012

دویست و نود و هفت

ویرانه را پشتِ سر گذاشتن یعنی امید و شوق به زندگی. مرده را دفن کردن هم. گذشته را رها کردن نیز.

پی نوشت. روزه ی اینترنت تا جمعه.

Monday, June 25, 2012

دویست و نود و شش

سرشار یعنی پر، یعنی لبالب، یعنی به مرز رسیدن. به آستانه ی محدودیت. و رفتن. فراتر. تا بی مرزی.

Sunday, June 24, 2012

دویست و نود و پنج

خوشبختی یعنی خنده ی توی صداش وقتی که برایم قصه می گوید. قصه های زندگی. قصه های خوشی.

Saturday, June 23, 2012

دویست و نود و چهار

صمیمیت یعنی درکِ متقابل. یعنی حیرتِ شیرینِ اعتمادی آمیخته به شوخی های شیرین. عاری از قضاوت و شتابزدگی.

Thursday, June 21, 2012

دویست و نود وسه

قمار یعنی همین من، همین فرداهای نامعلوم، همین امید. یعنی نهالِ آرزو را آب دادن برای شکفتنِ گُلِ "شاید".

Wednesday, June 20, 2012

دویست و نود و دو

مبارزه یعنی آرامِ بر باد رفته. یعنی تلاش برای اثباتِ هستی که هست و نیازش به اثبات فقط در پست و بلندِ ذهنِ مبارز است.

Tuesday, June 19, 2012

دویست و نود و یک

حسرت یعنی پیاده روی در جایی که جان می دهد برای در آغوش کشیدن و دل را زمزمه کردن؛ تنها.

Monday, June 18, 2012

دویست و نود

مسافرت یعنی گامی خارج از چارچوبِ روزمرگی. مسافت کمترین اهمیت را دارد. ذهن باید به پرواز در آید. وگرنه آدم تا آن سوی کهکشان هم برود مسافرت نکرده است.

Sunday, June 17, 2012

دویست و هشتاد و نه

نقطه، در ریاضیات  بی بُعد است. کمینه ی هست است. موهوم است. غیر قابلِ ترسیم. در کلام اما همین بی بُعد می شود تفاوتِ زخم و رحم. همین بی بعد می شود قوام بخشِ پایان هر حرف.

Saturday, June 16, 2012

دویست و هشتاد و هشت

بدهی یعنی به اشتباه یا از سرِ نیازی پیش بینی نشده، فراخنای زندگی را گسترش دادن و مرزها را رد کردن. بدهی حسابی است بین آدمی و وسعش. 

Friday, June 15, 2012

دویست و هشتاد و هفت

قصه و افسانه تلاشِ آدمی است برای خدایی کردن. برای آفریدن، نه فقط تن، که روح هم. ظرف است؛ و مظروف احساسات و افکار. نهانِ راوی است در لفافه یا آشکار.

Thursday, June 14, 2012

دویست و هشتاد و شش

توهم، پرده ای است در ذهن. می ایستد میان قوهِ ادراک و حواس. اندرونی را مجزا می کند از بیرون. بی منفذ.

Wednesday, June 13, 2012

دویست و هشتاد و پنج

تردید، لرزشِ قدم است، دلهره ی نرسیدن است در یک قدمیِ مقصد، پایین را نگاه کردن است روی پلی باریک.

Tuesday, June 12, 2012

دویست و هشتاد و چهار

بشارت، یعنی نشانه، یعنی اشارتی به خوشی های در راه، به آرزوهای در آستانه ی برآورده شدن.

Monday, June 11, 2012

دویست و هشتاد و سه

تفوق یعنی نگاهی که افقی می بیند فراخ تر، دورتر، وسیع تر. تفوق یعنی سَری که پر است از تصاویری که دیگران ندیده اند. پر از خاطراتی که برای دیگران افسانه است.

Saturday, June 9, 2012

دویست و هشتاد و دو

معجزه درآمیخته ی حوصله است و امید و باور. کنار گذاشتنِ پیش داوری ها. داوری ها.

Friday, June 8, 2012

دویست و هشتاد و یک

نماد بندِ نازکی است که چیزهای به ظاهر بی ربط را به هم گره می زند. زنگی است که به صدا در می آید و یادهایی را از پستوهای ذهن می گشد بیرون.

Thursday, June 7, 2012

دویست و هشتاد

قصه، زندگی را لباسِ خیال پوشاندن است. هنرِ اندازه بریدن و ظریف دوختنِ خیال که به قامتِ زندگی اندازه باشد، روایتی می سازد که در ذهن نقش می بندد.

Wednesday, June 6, 2012

دویست و هفتاد و نه

شگفت، رخدادِ مطلوب اما نامحتملی است، که درست وقتی خیال می کنیم نامحتمل مبدل شده به ناممکن، رخ می نماید. انگار کن که شبی ابری بروی پیاده روی. و درست وقتی فکر می کنی الان است که باران ببارد، مهتاب چکه کند از آسمان.

Tuesday, June 5, 2012

دویست و هفتاد و هشت

اتفاق یعنی توافق و همکاری. وقتی هزار و یک پدیده، کوچک یا بزرگ، دست می دهند به دستِ هم. تا آینده ای محتمل، تبدیل شود به گذشته. محتوم.

Friday, June 1, 2012

دویست و هفتاد و هفت

شکست یعنی فرصتی برای تأمل و از سرِ نو شروع کردن. همان طور که ویرانی مجالی است برای محکم تر از قبل ساختن.

***

مرخصی. تا سه شنبه.